از ترویج سبک زندگی غربی و اشرافی تا تمسخر مخاطب
ضرورت نظارت بر پیامهای بازرگانی صدا و سیما
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، همواره یکی از پاکترین رسانهها در میان انبوه رسانههای دنیا بوده است. از همین رو انتظار میرود تا مدیران این سازمان، تمام تلاش خود را برای رساندن صدا و سیما به یک الگوی رسانه تراز اسلامی» انجام دهند.
با لطف خدای متعال و تلاش برخی از مدیران و برنامه سازان، صدا و سیما در بخشهای خبری و برنامههای گفتوگو محور، رشد فعالیتهای قابل توجهی داشته است، اما عدم نظارت و توجه کافی به برخی از برنامههای صدا و سیما مانند پیامهای بازرگانی میتواند خسارتهای جبران ناپذیری را در طولانی مدت به جای بگذارد.
طبیعی است که صدا و سیما برای تامین بودجه خود میبایست زمان بسیار زیادی از برنامههای خود را، به تبلیغ پیامهای بازرگانی اختصاص دهد، اما آیا بر روی محتوا»، ارزشها» و سبک زندگی» ترویج شده در این پیامها نظارتی صورت میگیرد یا خیر؟
با نگاهی گذرا به
پیامهای بازرگانی درمی یابیم که صداوسیما از سالیان دور تا کنون، بدون
پیوست فرهنگی مناسبی اقدام به پخش پیامهای بازرگانی میکند، که در ادامه
به چند نمونه از آن میپردازیم.
در اکثر پیامهای بازرگانی خانههای بسیار بزرگ با مبلمان بسیار قیمتی نمایش داده میشود. در چند پیام بازرگانی که تا کنون شاهد آن بودهایم افراد خانه، بدون مبلمان گران قیمت، در روی زمین نشسته و بر پشتی تکیه دادهاند و به جای میز ناهار خوری بر روی زمین سفره بیندازند و غذا میل کنند؟! چند درصد از مردم ایران بر روی میز ناهار خوری گران قیمت غذا میخورند؟ به راستی نشان دادن طبقه مرفه بالای شهرتهران، در اکثر پیامهای بازرگانی چه توجیه و چه پیوست فرهنگی دارد؟ آیا خسارتهای فرهنگی و ترویج فرهنگاشرافیگری در جامعه با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی کشور در نظر گرفته شده است؟
در تبلیغ یک
یخچال و یا یک آبمیوه از صدا و سیما، وقتی کودکی درب یخچال را باز میکند
در تمام طبقات یخچال، انواع و اقسام میوههای گوناگون، کیک، ژله، آبمیوه و
غذاهای رنگارنگ وجود دارد. تصور کنید وقتی کودکی این تبلیغ را مشاهده کند و
بعد درب یخچال خانه خودشان را باز کند، میبیند که در یخچال خانه شان از
این تنوع و رنگارنگی خبری نیست. سؤال این است؛ بعد از این اتفاق آیا این
بچه احساس خوشبختی میکند یا.؟ چند درصد از مردم ایران درون یخچالشان
اینچنین رنگارنگ است؟ این یک قانون طبیعی است که هر چه قدر میزان توقع بالا
برود میزان رضایتمندی از زندگی هم کاهش مییابد. مدیران صدا و سیما آیا
به آسیبهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی ی ناشی از سوق دادن مردم
بهاشرافیگری فکر کردهاند؟
متاسفانه
شاهد هستیم در پیامهای بازرگانی محصولی تبلیغ میشود که عامل تحریککننده
برای خرید آن، محصولی گران قیمت به عنوان جایزه آن هم به صورت قرعهکشی
است. یعنی رسیدن به یک محصول تنها برای رسیدن به جایزه. در این موارد محور
رقابت محصولات هم بالا بردن جایزه و نرخ آن معین شده است نه کیفیت کالا. از
طرفی دیگر مخاطبان افسوس و حسرت فلان جایزه را میخورند و تنها راه رسیدن
به آمال و آرزو خود را خرید محصول مورد نظر میدانند.
با
نگاهی به پیامهای بازرگانی این مفاهیم انتقال مییابد که داشتن خانه
بزرگ، مبلمان و لوازم گران قیمت، اتوموبیل لوکس، تعداد فرزند کم و داشتن
چهرههای بور و اروپایی نوعی منزلت و ارزش اجتماعی به بار میآورد و در
مقابل نداشتن چنین موقعیتهایی به عنوان عامل بدبختی ضد ارزش نمایش داده
میشود.
در یکی از پیامهای بازرگانی برای تبلیغ
یک روغن سرخ کردنی، طوری القا میشود که هر فردی روغن مورد نظر را مصرف
نکند و دیگر روغنهای موجود در بازار را تهیه کند، دچار بیماریهای قلبی و
عروقی، پوکی استخوان، افسردگی و ام اس میشود! یا در تبلیغی نشان میدهد که
اگر فلان کفش را تهیه نمائیم تمامی دردهای مفاصل و کمر درد بر طرف میشود
و حتی زندگی شادتری خواهیم داشت! یا اگر فلان آدامس را بخرید، به دلیل
ماده کندر، حافظه قویتری خواهید داشت و بعد چند دانشجو و استاد دانشگاه را
نشان میدهد که بر اثر خوردن فلان آدامس به این مدارج علمی رسیده اند! آیا
این مستندات و ادعاهای بعضاً مضحک، توسط اساتید برجسته پزشکی تائید
میشود؟! چه نظارتی بر روی این پیامهای بازرگانی از لحاظ علمی وجود دارد؟
در
بسیاری از کشورها در پیامهای تجاری استفاده از کودک ممنوع است و در
بسیاری دیگر از کشورها محدودیتهای زمانی و محتوایی در این مورد در نظر
گرفتهاند. کارشناسان معتقدند به علت درک پایین کودک از فریبهای تبلیغاتی و
سوق دادن والدین خود به خرید و تحریک احساسات آنها، استفاده از کودکان در
پیامهای بازرگانی نباید صورت بگیرد. اما متاسفانه در پیامهای بازرگانی
صدا و سیما به تبلیغ کنندگان از کودکان به عنوان یک ابزار برای فروش کالای
خود بهره میبرند. در این باره قوانینی هم در صدا و سیما لحاظ شده است اما
در عمل میتوان با مشاهده پیامهای بازرگانی به میزان اجرای این قوانین پی
برد.
در یک پیام بازرگانی نشان میدهد که مادری از رادیو میشنود که اگر به فکر آینده فرزندان خود هستید، همین حالا اقدام کنید» مادر سراسیمه کودک خود را از درب مدرسه به بانک. میبرد و برای او حساب پس انداز باز میکند. بعد نشان میدهد که 15 سال بعد، همان کودک بزرگ شده است و همراه خود به دانشگاه تهران رفته است.
باید از سازندگان این پیام بازرگانی پرسید که مگر دانشآموزان برای آنکه به دانشگاه بروند نباید درس بخوانند؟ بازکردن حساب پس انداز در کودکی، چه ارتباطی با قبول شدن در دانشگاه تهران دارد؟
یا در تبلیغی دیگر میگوید چه سری در رونق مهمانیها هست» بعد تصاویری نشان میدهد که افراد فامیل کنار یکدیگر نشستهاند و هر بار یک نفر میگوید همین جمع هفته بعد خانه ما» و در آخر گفته میشود: رازش این است که به خاطر استفاده از روغن کمتر در آشپزخانه هستیم و بیشتر با اقوام!»
یا در تبلیغی دیگر میگوید اگر فلان پوشک را فرزند شما استفاده کند کودک شما خلاق و کاشف خواهد شد!
درست
است که سازندگان این پیامهای بازرگانی از روشهای اقناع برای فروش محصول
خود استفاده میکنند، اما سؤال این است که آیا نمیتوانیم با اندکی دقت و
نظارت، مانع از مشکلات تربیتی ناشی از پخش پیامهای بازرگانی شویم و در
مقابل آیا نمیتوان ارزش و مفاهیم ایرانی اسلامی را در کنار این پیامها
بگنجانیم؟!
همآکنون شرکتهای خصوصی رسانهای و تبلیغی در حال تولید
پیامهای بازرگانی هستند و صدا و سیما برای به دست آوردن درآمد مجبور است
با کمترین ممیزی پیامهای بازرگانی را پخش کند. از وضعیت موجود اینگونه در
ذهن متبادر میشود که تنها خط قرمز صداوسیما در پخش پیامهای بازرگانی، نوع
پوشش و آرایش خانمها است که هر چند آن هم لازم و ضروری است و البته خود
این بخش و استفاده افراطی و هدفمند از ن در تبلیغات تلویزیونی در جای
خود قابل نقد و بررسی است، اما آیا تیمهای رواشناس، جامعهشناس، رسانه
شناس و کارشناسان علوم تربیتی و رسانهای با رویکرد دینی در تیم نظارتی و
ارزیابی صدا و سیما وجود دارد؟! اگر وجود دارد پس چرا با این وجود شاهد پخش
این چنین پیامهایی هستیم؟!
حسن عبدالصمد
همین مطلب در رومه کیهان